نقد شعر
با خودم قرار گذاشته بودم مطلب جدیدم درباره تحولات مصر و حسنی مبارک باشد که مبارک ترین حسن زندگیش حسن ظنی بود که نسبت به مردم مصر نشان داد و بار سفر را به مبارکی و میمنت بست و رفت پی کارش.اما بنا به دلایلی—که در فیلم های مهران مدیری معمولا با حرکت لبها و بدون کلام نشان داده می شود—عطای این کار را به لقایش بخشیدم.هرچه باشد باید نسل های بعد بدانند که تا انسان های بزدلی مانند من وجود نداشته باشد انسان های بزرگ تاریخ ساز اصلا دیده نمی شوند. اصلا به من چه که مردم مصر را نمی کشند؟ یکی نیست به من بگه تو سر پیازی؟ ته پیازی؟وسط پیازی؟و البته یکی دیگه به نام ولادیمیر نابوکوف سالها پیش درگوش من گفته بود—خودش به من گفته بود—در کتاب "ایده های نیرومند" که حقیقت مثل پیاز چندلایه است و آخرش هم شاید فقط اشک چشم باشد برای هیچ...
بنابراین تصمیم گرفتم درباره مهران بقایی بنویسم—مردی که همیشه لبخند میزندحتی زمانی که متهم به نشر اکاذیب شده باشد—اما دیدم همش چهره ها، چهره ها تارنما را بی مزه می کنه. بعد گفتم درباره مسیحا بنویسم تا فردا که پول توجیبی نداشتم بهش بدم—که با این وضع معلمی احتمالا فردای دوری نیست—دچار کمبود عاطفه نشه که تو هیچوقت منو دوست نداشتی واز بچگی من هم چیزی تو وبلاگت ننوشتی و این حرفها.اون موقع حتی کاکتوس و مسخ هم با هم—احتمالا تا بزرگ شدن مسیحا با این دو نفر همچنان دوست خواهم ماند—نمی تونن حالیش کنند که بابا این وبلاگ قرار بوده ادبیاتی باشه نه –به قول استاد رفیق فردوسی—لبنیاتی!!اتو این هیری ویری بودم که بسعاد تماس گرفت و یک نقد کاملا متفاوتی درباره شعرم ارائه داد.بخونید متوجه می شید که نگاه بسعاد با نگاه شاپرک(که خیلی ابژکتیو به شعر نگاه می کند) و با نگاه پریسا، سایه ...،حاج احمد، دالتون ها،و...کاملا متفاوت است.
دو مولفه که بایستی قبل از نقد شعر به آنها پرداخت مفاهیم شهادت وانتظار می باشند.شاید به جرات می توان گفت کلماتی چون شهادت –عاشورا ومحرم با نام امام حسین (ع)تجلی ومفهوم پیدا می کنند.ایشان زمانی سفر خود را آغاز کردند که امویان چهره ی اسلام را مخدوش کرده بودند.بایستی خونی ازنژاد پاک ریخته میشد –کسی چون حسین زاده ی پیامبر وعلی وفاطمه قربانی میشد تا دین اسلام به جایگاه والای خود برگردد.امام حسین (ع) مظلوم بود . آگاهانه برای اصلاح امت جدش به پاخاست.عاقبت کار خویش می دانست- پا به راهی گذاشت که بازگشتی در آن نبود.اگر چشم جهانیان تا ابد در سوگ ایشان خون ببارد- بازهم کم است.
مفهوم دیگر که رابطه ی نزدیکی با مفهوم شهادت دارد و پیروان همه ی ادیان الهی به آن معتقدند انتظاربرای منجی آخرالزمان است .از نظر شیعه انتظار معنایی گسترده دارد.انتظار به معنی انفعال نیست که خود را از جامعه واوضاع آن جدا سازی-سر به گریبان خویش فرو بری تا جهان از پلیدی پر شود .آنگاه خداوند مردم را به وسیله ی منجی آخر الزمان از ظلم وستم نجات دهد.انتظار نوعی پویا یی است که از روح و جان آدمی شروع میشود وبه جهان با همه ی ابعادش کشیده میشود.آخرین امام معصوم (امام غایب) در بین مردم حضوری زنده و فعال دارد. اگر چه ممکن است حضور جسمی نداشته باشد اما از احوال آنها اگاه است.
واما شعربنظر می رسد که دارای حرکتی موجی شکل است و از سه قسمت ابتدایی ,میانی وانتهایی تشکیل شده است.ابتدا وانتها یا دامنه ها دارای حرکتی آرامند وبخش احساسات معمولی هر آدمی را تشکیل میدهند.اما بخش میانی یا قسمت اعظم شعر حرکتی صعودی دارد,قله شعر را دربر میگیرد,سپس نزول کرده وبه دامنه ی انتهایی وصل میشود.قسمت میانی نشان دهنده ی مضمون اصلی شعر است که شاعر سعی داشته با استفاده از کلمات معمولی وبی تکلف آن را ابراز کند.زمینه وبستر شعر زمانی مصادف با ایام عزاداری است که مردم برای آن سرو سر بریده امام حسین ع می گریند وهر چشم خونی وگریان رایه آن نسبت میدهند.احتمالاباران اشک شاعرزمانی سرازیر میشود که به علت باران اب از سایبان پنجره چکه چکه می کند,اشک ودلتنگی و انتظاربرای کسی یا چیزی که دور است دل شاعر رابه آتش میزند.به ناگه سایه ای,شبحی وشاید فقط یادی از او بر جان شاعر تجلی می یابد وباز گریه وباز هم یاد.ودوباره دور شدن حقیقت و محبوب دل شاعر. این حقیقت چیست ویا کیست؟ حقیقتی که حتی افرادپست ودون مایه هم ادعا می کننددر جستجوی آنند